آیا همواره علم و دین ناگزیرند در تضاد با هم باشند؟
نیکولاس اسپنسر در کتابش به نام «Magisteria» صورتبندی ارائه شده در کتاب «تاریخ تضاد علم و دین» را که مورد حمایت ریچارد داوکینز و دیگران قرار گرفته، گمراهکننده میداند. به نظر او برای قرنها علم و دین «بیپایان و به طرز شگفتانگیزی در هم تنیده شدهاند». این روایت اسپنسر از رابطه علم و دین، حتی برای خوانندگانی که تمایل به مخالفت با او دارند روحبخش انگاشته شده است. اواخر قرن نوزدهم دو کتاب درباره علم و دین به فاصله یک دهه از یکدیگر منتشر شد. ویلیام گراهام در «آیین علم» سعی کرد ایدههای علمی جدید را با ایمان تطبیق دهد. در سال 1881، چارلز داروین که در آن زمان یک لاادری (آگنوستیک) بود، به او گفت: «تو اعتقاد درونی مرا بیان کردی، هر چند بسیار واضحتر و روشنتر از آنچه میتوانستم بگویم، اینکه جهان نتیجه تصادف نیست.» کتاب دیگر اما سروصدای بسیار بیشتری بهپا کرد. «تاریخ تضاد علم و دین» نوشته جان ویلیام دریپر یکی از اولین کتابهای پساداروینی بود و این دیدگاه را مطرح کرد- همانطور که از عنوانش پیداست- که علم و دین سخت در تعارضاند. این کتاب که به شدت از سوی ناشر تبلیغ شد، پنجاه نوبت در آمریکا و بیست و چهار بار در بریتانیا چاپ و به حداقل ده زبان ترجمه شد. کتاب پرفروش دریپر داستانی از ستیز را روایت میکند که از آن زمان تاکنون، به روایت غالب رابطه این دو بدل شده است.
نیکولاس اسپنسر در کتاب جدید روشنگرش «Magisteria» ادعا میکند این صورتبندی که اخیراً مورد حمایت ریچارد داوکینز و دیگران قرار گرفته، گمراهکننده است. به نظر او برای قرنها علم و دین «بیپایان و به طرز شگفتانگیزی در هم تنیده شدهاند.» حتی (به ویژه) آن خوانندگانی که تمایل به مخالفت با او دارند هم روایت او را روحبخش مییابند. آقای اسپنسر در یک اتاق فکر مذهبی در لندن (Theos) کار میکند و یکی از زیرکترین ناظران بریتانیایی در امور دینی است. بنابر استدلال او برخی از تعارضات بین علم و دین قابل درک است اما اجتنابناپذیر نیست. او ما را به سیاحتی جذاب از تاریخ تلاقی دین و علم میبرد: از علم باستانی و [اعتقاد به آموزه] «خدا همه جا است» تا خلافت عباسی در بغداد در قرن نهم و ابن میمون متفکر برجسته یهودی در قرن دوازدهم و پس از آن، تا در نهایت به هوش مصنوعی. او بارها به ایدئولوگهای هر دو طرف حمله میکند. او مینویسد: «علم قرون وسطایی» ترکیب متناقضی نیست؛ همینطور «عقلگرایی دینی». در قرن یازدهم، برنگار آف تورز (متأله فرانسوی) معتقد بود «انسان به واسطه عقلش شبیه خداست [یعنی خدا علم دارد انسان هم مشابه خدا علم دارد از راه عقل. (مترجم)].» [از این رو آف تورز را پیشروی عقلگرایی مسیحی دانستهاند. او از منتقدان کلیسا و مراسم عشای ربانی بود. (مترجم)] آقای اسپنسر بر این باور است که با گسترش مخالفتهای مذهبی پس از نهضت اصلاح دین، الهیات از طریق ترویج شک و تردید درباره نهادها و گشایش در سختکیشی به رشد علم مدرن کمک کرد. یک قبیله نوظهور از طبیعتگرایان به نوبه خود با قلم و چکش تلاش کردند تا نشان دهند که خلقت را خالقی است. کاوش در طبیعت خود نوعی عبادت بود. اسپنسر خردمندانه، جدالهای گالیله، داروین و جان اسکوپز (که در 1925 در ایالت تنسی به خاطر آموزش تکامل تحت تعقیب بود) را از نو بررسی میکند. او تعامل این دو نظام را با جزئیات اغلب جذاب پی میگیرد. بسیاری از دانشمندان پیشگام، در زمانه درگیریهای دینی و سیاسی میزیستند و در «فلسفه طبیعی» به مثابه علم پیشامدرن «سازگاری» مییافتند. توماس اسپرات، رئیس وستمینستر و زندگینامهنویس انجمن سلطنتی بریتانیا، در سال 1667 اظهار داشت تجربیات او نشان میدهد انسانها «ممکن است بدون جناحبندی یا تندخویی موافق یا مخالف باشند». البته دعوای اسحاق نیوتن با همتایان خود نشان داد این همواره درست نیست. با این حال، اسپنسر بر آن است با فراهم شدن عرصهای برای بحثهای آرامتر که خارج از کنترل روحانیان بود، «علم خود را از دست دین خلاص کرد». طیف دانشمندان اهل ایمان، از مایکل فارادی و جیمز کلارک ماکسول تا گرگور مندل و ژرژ لومتر- کشیش بلژیکی که بر اساس محاسبات ریاضی برای اولین بار پیشنهاد کرد که جهان در حال انبساط است و بنابراین آغازی دارد- گسترده است. در سال 1933، لومتر آنچه اسپنسر آن را یک مشاهده کلیدی مینامد انجام داد: «نه پل قدیس و نه موسای نبی کوچکترین تصوری از نسبیت نداشتند.» نویسندگان کتاب مقدس اگر چه «در باب مسئله رستگاری آگاهی داشتند اما در مسائل دیگر به اندازه نسل خود خردمند یا نادان بودند.» به عبارت دیگر، علم و دین کوششهای متفاوت برای تحقق امر واحد نیستند. لومتر به پاپ هشدار داد برداشتهای الهیاتی خود را در مورد کیهان به هیچ وجه دخالت ندهد. خصومت متقابل در دهههای اخیر افزایش یافته است. زیستشناسی اجتماعی اکنون در پی آن است تا تمام زندگی و رفتار انسان، از جمله اخلاق و ذهن را بر اساس تکامل توضیح دهد. برخی از متعصبان مذهبی علاوه بر چسبیدن به اخلاقیات برگرفته از کتاب مقدس، هنوز نظریه داروین را تماماً رد میکنند.
به اعتقاد اسپنسر طرد کامل طرفین از سوی هم نوعی «پا را از گلیم خود فراتر بردن» است. «علوم اعصاب [لزوماً] شانس بیشتری برای یافتن اخلاق یا روح در اسکن MRI نسبت به علمای اخلاق یا متألهانی ندارد که در عین حال به دنبال شواهدی از فعالیت لوب پیشانی در «اخلاق نیکوماخوس» یا کتاب مقدس هستند.» استیون جی. گولد زیستشناس تکاملی در کتاب «صخرههای اعصار» که در سال 1999 میلادی منتشر شد استدلال کرد که تنش میان علم و دین «فقط در ذهن مردم وجود دارد،. نه در منطق یا کاربرد این [موضوعات] کاملاً متفاوت». او برای توصیف رابطه آنها عبارت «مجیستریای غیرهمپوشان» را ابداع کرد. [مجیستریا به نوعی صورت جمع اصطلاح مجیستریوم است که همان آموزش اقتدار در کلیسای کاتولیک روم بود. (مترجم)] یکی قلمرو تجربی و دیگری قلمرو ارزشها را پوشش میدهد. آقای اسپنسر البته این تقسیمبندی را چندان ناب و خاص تصور نمیکند. «علم و دین تا حدی با هم همپوشانی دارند. آنها در درون ما همپوشانی دارند.» به عبارت دیگر انسانها پیچیدهاند و باید بتوانند پیچیدگی را بدون اعلان جنگ تحمل کنند.
معرفی کتاب "سیاست های خیابانی" اثر آصف بیات

آصف بیات نویسنده و جامعه شناس ایرانی است که مطالعات وی در جهان عرب باعث شده است که عملا به مهمترین نظریه پرداز و تحلیل گر بهار عربی تبدیل شود . او همچینن کتاب های بسیار مهمی در زمینه جامعه ایران نیز نوشته است. پژوهش های بیات نشان می دهد که چگونه مطالعات جامعه شناختی می توانند بر نقاط تاریک حوادث سیاسی نور بی اندازد.او که اصالتا آذری ست و در یکی از حاشیه نشین های تهران بزرگ شد در پژوهشی گسترده به موضوع تصرف زمینهای رها شده شهری، اسکان در املاک مصادره شده و الحاق مناطق خارج از طرح تفصیلی تهران به شهر پس از انقلاب می پردازد. نکته مهم درباره کارنامه بیات این است که او پس از فارغ التحصیلی از دانشگاه تهران و سپس اخذ دکتری جامعه شناسی از دانشگاه کنت انگلستان بیش از یک دهه دردانشگاه آمریکایی قاهره مشغول به کارشد.
بیات نشان می دهد که تا چه اندازه روحانیون چپ گرا با تحریک و حمایت از حاشینه نشینان شهری برای انقلاب هوادار جمع می کردند و چگونه این حاشیه نشینان دغدغه مسکن برایشان از هر نگاه فکری ای مهم تر بوده است پس از کم فروغ شدن شعله های انقلاب، حمایت روحانیون از جنبش تسخیر خانه ها و الحاق اسکان های غیر رسمی به شهر نیز رو به کاهش می رود. اما با این حال سیاست مقاومت فرودستان از بین نمی رود. تا آنجا که دولت پسا انقلاب با برخورد قهرآمیز دست به تخلیه کردن املاک مصادره شده از دست "مستضعفین" می زند. هم چنین او نشان می دهد که چگونه حمایت از فرودستان به محلی برای رقابت بین اسلام گرایان و چپ گرایان تبدیل شده بود. فرصت زیست، تدریس و پژوهش در مصر باعث شد تا بیات با ادغام تجربه پژوهشی در ایران و مصر دست به نظریه پردازی درباره حاشیه نشینان شهری منطقه خاورمیانه بزند.
او بر این نکته دست می گذارد که فرودستان این منطقه به شکل خاموش و روزانه درحال مقاومت در مقابل نظم نابرابر اقتصادی هستند و در حرکت های جمعی تلاش می کنند تا با کسب درآمد به روش های غیر رسمی و اسکان در مناطق غیر رسمی به این نابرابری ها پاسخ دهند.
چالش هایی در برابر دیدگاه های خشونت آمیز ادیان

در رابطه با رفتار خشونت امیز پیروان یک دین و پیوند این رفتار با اصول دین، برخی محققان علوم رفتاری اعتقاد دارند که "همخوانی دینی" در ارتباط با دین و رفتار خشونت آمیز بسیار کمرنگ است. همخوانی دینی بر اساس این فرض است که اعمال و رفتارهای دینی مومنان، مستقیماً از اصول و متون آن دین ناشی میشود. آنها باور دارند که عقاید مذهبی مردم، مانند سایر حوزههای فرهنگ و زندگی، چندپاره و وابسته به بافت اجتماعی هستند. اعتقادات، وابستگیها و رفتارهای هر فرد فعالیتهای پیچیدهای هستند که از عوامل متعددی از جمله فرهنگ ناشی می شوند..[1] بر اساس این دیدگاه، نمی توان با دیدن اعمال خشونت آمیزو وحشیانه پیروان یک دین نتیجه گرفت که ساختار متنی دینی، یک چنین رفتاری را مجاز کرده است و این منشا این اعمال و رفتار را شاید بایستی در شرایط اجتماعی و فرهنگی جامعه بررسی کرد.
ویلیام کاوانا[2] در کتاب اسطوره خشونت دینی مینویسد که تمایز قایل شدن میان "خشونت دینی" و "خشونت سکولار" به عنوان مقولههای جدا ازهم به دور از منطق است. به نظر کاوانا این نگرش که دین گرایش به ترویج خشونت دارد بخشی از فهم عرفی جوامع غربی است و مبنای کار بسیاری از نهادها و سیاستهای غربی قرار گرفته است و همین رویکرد است که منجر به اعمال محدودیت در نقش عمومی کلیساها و تلاش برای ارتقای لیبرال دموکراسی در خاورمیانه شده است.
کاوانا چهار نکته را در مورد رابطه خشونت و دین بیان می کند: 1. دین یک پدیده کلی و فراتاریخی نیست. آنچه که به عنوان امر "دینی" یا "سکولار" معرفی می شود، تابعی از معادلات قدرت در غرب و در سرزمینهای تحت استعمارغرب است. تمایزات "دینی / سکولار" و "دینی / سیاسی" از اختراعات مدرن غربی محسوب می شود. 2.ابداع مفهوم "خشونت دینی" به غرب کمک میکند تا برتری ساختار اجتماعی، فرهنگی و سیاسی غربی را نسبت به ساختارهای اجتماعی، فرهنگی و سیاسی غیرغربی یعنی مسلمانان را به رخ بکشد. 3. مفهوم "خشونت دینی" میتواند برای خشونت مشروع علیه "دیگران" غیرغربی مورد استفاده قرار گیرد. 4. صلح نیازمند پذیرش این مسئله است که ایدئولوژیها و نهادهای به اصطلاح سکولارهم میتوانند به اندازه همتایان غیرسکولار خود مستعد مطلقگرایی، تفرقه و بیخردی و بروز خشونت باشند. [3]
وی همچنین مطرح شدن اسطوره خشونت دینی به عنوان دلیلی برای ظهور دولتهای سکولار را میتوان در فیلسوفان دوره رنسانس مانند اسپینوزا، هابز، لاک، روسو و ولتر جستجو کرد.[4]
[1] Chaves, Mark (March 2010). "SSSR Presidential Address Rain Dances in the Dry Season: Overcoming the Religious Congruence Fallacy". Journal for the Scientific Study of Religion. 49 (1): 1–14
[2] Cavanaugh, William
[3] Cavanaugh, William (2009). The Myth of Religious Violence. Oxford University Press US. p. 4-10
[4] Cavanaugh, William (2009) p
آیا خالقی وجود دارد؟

بزرگترین و بحث برانگیزترین راز در کیهان از نظر متفکران جهان غرب این است که آیا جهان ما به طور تصادفی به وجود آمده است، یا توسط خدایی ایجاد شده است که تمام جنبه های زندگی را خلق کرده و بر همه چیز نظارت دارد؟ آخرین یافته های علمی نشان می دهد که چهار نیروی حاکم بر عالم به طور خارق العاده ای دقیق تنظیم شده اند. هماهنگی این چهار نیروی حاکم در جهان آنقدر اعجاب برانگیز است که بسیاری به این نتیجه رسیده بودند که کسی یا چیزی دیگر باید آنها را اینگونه تنظیم کرده باشد. در حالی که برخی دانشمندان معتقدند که شواهد موجود دلیلی مبنی بر خالق الهی ارائه نمی دهد. برخی از فیزیکدانان هم در حال حاضر خدا را به شکلی عجیب معرفی می کنند: یک بازیگر بیگانه که دنیای ما را به عنوان بازی بسیار پیشرفته برای سرگرمی خود خلق کرده است. این پاسخی همانقدر که قانع کننده است ناامیدکننده می تواند باشد.
اپیزود نخست مستند علمی گذر از سیاهچاله (Through the Wormhole) با عنوان "آیا خالقی وجود دارد" در سال 2010 از شبکه ساینس آمریکا پخش شد که به مباحث بالا می پردازد. تا به حال هشت فصل از این مجموعه تلویزیونی مستند پخش شده است و اجرای آن بر عهده بازیگر خوش صدای هالیوود، مورگان فریمن بوده است. دیدن این سریال به ویژه قسمت اول را از دست ندهید.
دلایل دین گریزی
بزرگی در کتابی دلایل دین گریزی را هفت چیز برشمرده بود:1.اتفاق ناگوار، 2 فیزیولوژیک شمردن منشا دین،3.مشاهده متدین ریاکار،4.مشاهده افرادی که برای منفعت و دفع ضرر دیندار هستند.5،تطور عقاید دینی، 6.قابل اثبات نبودن گزارههای دینی7. تعارض گزاره های دینی با گزاره های عقلی.8.دیندار احمق
اخلاق دینی و سکولار
اخلاق دینی این ادعا را دارد که اخلاق به نحوی به دین وابسته است، اخلاق مبتنی بر دین همه یا یکی از انواع این روابط را در نظر دارد.
هواداران اخلاق دینی یا کسانی که می گویند اخلاق ذاتا دینی است اعتقاد دارند اخلاق بر اساس یکی از اینها مبتنی بر دین و وابسته به ان است. هواداران اخلاق سکولار می گویند که اخلاق ذاتا سکولار است و اخلاق در همه این موارد مستقل از دین است. اخلاق سکولار با جهان بینی دینی قابل جمع است، زیرا در نظر اخلاق سکولار، عدالت بر شریعت تقدم دارد بدین معنا که حکم خدای عادل بر حکم خدای شارع متقدم است.
مکتب فرانکفورت
نوبرت الیاس یکی از متفکران برجسته مکتب فرانکفورت است و کتاب های مهمی در حوزه جامعه و تمدن نگاشته است. کتاب وی با عنوان فرایند گسترش تمدن ، یکی از پرفروش ترین ها کتاب در عرصه جامعه شناسی است. ایشان را امروز از طریق یکی از اساتیدم شناختم . کتاب را گیراوردم و چند صفحه از ان را خواندم،
نظریه های اقتصاد گرای دینی
نظریه های اقتصاد گرای دینی، جامعه شناسان اقتصادی گرای دین که سه نفر هستند رادنی استادک , روجر فینک، ناکون، معتقدند که افراد برای دیندارشدن سود و زیان را می سنجد و عقلانی انتخاب می کند. اگر برایش سود داشته باشد این کار را می کند و البته سود را خیلی موسع می گیرند که حتی ممکن است آن دنیایی باشد. خیلی ها این را می گویند که علت گرایش به ادیان جدید را همین نظریه می دانند یعنی سود بیشتری برایش دارد. اینها معتقدند چیزی وجود دارد به نام بازار دینی (Religious Market). اگر این بازار بازاری متکثر باشد و کالاهای دینی متنوع ارائه شود بازار دین رونق می گیرد در این حالت گرایش به دینداری بیشتر می شود پس اگر بازار دینی کثرتگرا باشد. میزان گرایش افزایش می یابد با بالعکس. از دهه 80 قرن 20 این رویکرد رشد پیدا کرده است که پرکارترین آنها رادنی استارک است. مثلا اگر بازار دینی دست روحانیون باشد – دین کم رونق می شود اینها مخالف نظریه سکولاریزاسیون هستند.
چند هفته گذشته، دانشگاه ورمونت آمریکا اعلام کرد به دنبال تغییر و حذف بخش زیادی از برنامههای آکادمیک خود از جمله برچیدن کل دانشکده مطالعات دین دانشگاه است است.
با وجود گنجایش و ارزشمندی دانشکده مطالعات دین این دانشگاه، که توانسته جایزهها و مقامهای علمی متعددی کسب کند، چنین تصمیمی شگفتآور است.
عجیبتر از ماهیت تصمیم، زمانی است که صورت گرفته و اعلام شده است. در وضعیت پس از انتخابات که رییس جمهور منتخب آمریکا با کمک دین توانست بر شرایط موجود غلبه کند، در دورانی که دادگاه عالی آمریکا مشغول بازارزیابی و ایجاد بند جدیدی درباره حقوق مذهبی به قانون است و درحالی که وزیر خارجه فعلی تلاش میکند تعریف جدیدی از آزادی مذهبی ارائه دهد.
در این میان از همه نگرانکنندهتر این موضوع است که پیشنهاد دانشگاه ورمونت یک مورد استثنا نیست و در راستای یک الگوی بزرگ از طرف مؤسسات دانشگاهی برای کاهش برنامههای مطالعات دین ارائه شدهاست.
آموزش و مطالعه درباره دین، فقط برای فهم سیاست نیست، بلکه درباره ایجاد سواد فرهنگی و گسترش نوعی خیر مدنی است. برای این است که مطمئن باشیم جوانان با همه گروههای متنوع فرهنگی و دینی که روبهرو میشوند آشنا هستند.
اگر ما به دانشگاهها اجازه دهیم که از وظیفه خود نسبت به حفظ تنوع دینی دور شوند، حتماً در آینده جوامع کمتر ایمنی خواهیم داشت. سؤال اینجاست که در شرایطی که همه دنیا به دنبال منابع بیشتر برای حفظ و حمایت از تنوع، برابری و همه شمولی هستند، چرا یک موسسه باید منابعی که تاکنون نیز موجود بوده است، را از بین ببرد؟
برخی در پاسخ به چنین اعتراضی به تجارت و سوددهی دانشگاه اشاره میکنند و میگویند که اینگونه دپارتمانها سود لازم که حامی اساس و پایه دانشگاه باشد تولید نمیکنند. در مقابل چنین ادعایی بهتر است بیشتر درباره چند دهه گذشته فکر کنیم. دهههایی که در آن آموزش را به معنی راهی برای یافتن شغل تخصصی تصویر کردیم. ببینیم که چنین روندی چه بر سر جامعه ما آورده است. ممکن است نتیجه این روند، تربیت نیروی کار شیک و جلایافتهای باشد، اما به چه هزینهای؟ دانشگاه رفتن برای پیدا کردن یک شغل با درآمد خوب بد نیست، اما در این میان دانشگاهها و مؤسسات آموزشی چه سهمی در شکل دادن زمینه و دیدگاه اخلاقی ما دارند؟
آنچه من بیش از هر چیز دیگری در دانشگاه آموختم این بود که راهی که من انتخاب کردم، یگانه راه یا بهترین راه نیست. آموختن درباره ایمانها و فرهنگهای دیگر شوونیسم خودمحور ما را با چالش روبرو میکند و به ما کمک میکند دیگران را آنگونه و در آنجایی که هستند ببینیم. کار علوم انسانی زمانی که به وظیفه خود عمل کند، در راستای اهداف ضد نژادپرستانه و در راستای تغییر فرضیات و کلیشهها درباره مردم و ایجاد تفاوت در دیدگاههای ما است.
بسیاری از دانشگاهها نگراناند که اهمیت به مطالعات دینی باعث خدشهدار شدن جدایی کلیسا و دولت شود. اما این دیدگاه باوری اشتباه و کج فهمی درباره کار و هدف محققان و پژوهشگران دین است.
پژوهشگران دین تلاش میکنند تا توسعه تاریخی دین را در زمینه آن درک کنند. گرایش تخصصی و علمی پژوهشگران دینی دین است و آنها به دنبال درک بستر تاریخی ادیان هستند، نه آنکه آنها بخواهند دیدگاه خود را به دیگران تحمیل کنند. مثلاً من یک سیک هستم و بخش مهمی از زندگی خودم را صرف مطالعات اسلامی و بودایی کردم. بارها به من گفته شدهاست که چگونه میتوانم درباره دینی غیر از باور خودم درس دهم. پاسخ من این است که من به دنبال تشویق کسی برای پیوستن به دین خاصی نیستم، من درباره باورهای مختلف درس میدهم تا باعث باز شدن قلبها و ذهنهای دیگران برای پذیرش تنوع فرهنگی و دینی موجود در سراسر جهان باشم.
اگر ما میخواهیم فرزندانمان در آینده، به هر کسی با هر پیشینه دینی و فرهنگی احترام بگذارند، باید آنها را به دانش و فهم مربوط به آن مجهز کنیم. اگر چنین نکنیم و بخواهیم آنها را قانع کنیم که دین بی اهمیت است، راه شکست را برای آنها هموار کردهایم
در آمریکا متدیّنان بیش از هر کشور دیگری مورد آزار و اذیت قرار میگیرند
بنا به گزارشی که مؤسسه پژوهشی پیو بهتازگی منتشر کرده است، در اقصینقاط جهان دولتها محدودیتهای دینی را افزایش دادهاند. از طرف دیگر، اعمال خشونت و آزار و اذیتهایی که با مبنای دینی علیه متدیّنان صورت میگیرد نیز در جایجای جهان افزایش یافته است. مسیحیان در 143 کشور و مسلمانان در 140 کشور آماج آزار و اذیت هستند. به گفته سم براونبک، سفیر سیّار دولت آمریکا در حوزه آزادی مذهبی در سطح بینالملل، پیروان همه ادیان در معرض آزار و اذیت قرار دارند به گفته سم براونبک، سفیر سیّار دولت آمریکا در حوزه آزادی مذهبی در سطح بینالملل، پیروان همه ادیان در معرض آزار و اذیت قرار دارند به گزارش دینآنلاین بنا به گزارش پیو، در سال 2017، 52 دولت (از جمله روسیه و چین) محدودیتهای دینی بسیاری بر مردم اعمال میکردند، حال آنکه در سال 2007 تنها در 40 کشور سطح محدودیتها بالا بود. علاوه بر این، در سال 2007 تنها 39 کشور با مشکل خصومتهای اجتماعی با پایه دینی مواجه بودند، اما تا سال 2017 این تعداد به 56 کشور افزایش پیدا کرده است. بنابر گزارش پیو، آزار و اذیتهایی که دولتها نسبت به گروههای مذهبی روا میدارند، در منطقه خاورمیانه و آفریقای شمالی پررنگتر از هر جای دیگر است. در این میان دو گروهِ مسلمانان اویغور که در چین به اردوگاههای بازآموزی اعزام میشوند و مسلمانان روهینگیا در میانمار بیش از هر گروه دیگری آماج ظلم و تعدّی قرار دارند. موضوع دیگری که در گزارش به آن پرداخته شده آزار و اذیتهای دینی از جانب افراد و گروههای اجتماعی است. در سال 2017 ایالات متحده امریکا از این نظر بدترین کشور بود. این رتبهبندی تا حدّی به خاطر تجمّع گروه «یونایت د رایت» در شارلوتزویل ویرجینیا بود که در آن معترضان برترپندار سفیدپوست با در دست داشتن پرچمهایی منقّش به صلیب شکسته و سر دادن شعارهای ضدّیهودی به تظاهرات پرداختند. بنابر گزارش پیو، بیشترین شدّتگیریِ خصومتهای دینی فردی را در اروپا شاهد هستیم. از قربانیان این نوع خشونتها میتوان به «شاهدان یهوه» در اکراین، یک حاخام و یک زن مسلمان در بلژیک اشاره کرد. در آلمان نیز به هزاران پناهنده گفته شد که اگر مسیحی نشوند، تبعید خواهند شد. حال قرار است نشست سه روزهای در واشنگتن به میزبانی وزارت امور خارجه آمریکا با موضوع تبعیضها و آزار و اذیتهای دینی برگزار شود و صدها تن از مقامات دولتی، رهبران دینی و شرکتکنندگانی از سراسر جهان در آن حضور به هم رسانند. به گفته سم براونبک، سفیر سیّار دولت آمریکا در حوزه آزادی مذهبی در سطح بینالملل، پیروان همه ادیان در معرض آزار و اذیت قرار دارند، چراکه همه ادیان در جایی در اکثریت و در جای دیگر در اقلیت قرار دارند. لذا همه ادیان باید با هم متّحد شوند و در مقام دفاع از یکدیگر قرار بگیرند.